
کشور اسلامی ایران نه تنها با راه شهدااست نه تنها پرچمش متحمل جنایت نیست بلکه حامل ارزش های رنگ سرخ خون شهداست


سر در گم بودم….هنوز نتوانسته یا نخواسته بودم ک تکلیف پوششم را برای همیشه روشن کنم…
آخر اردوی جنوب…مسئول اتوبوس یک دسته نامه جلویم گرفت و گفت…..:
نامه ها از طرف شهداست…سوغاتی سفره..نیت کن و یکی رو بردار..
دستم لرزید….یاد سردرگمی های این چند وقت افتادم…..و نامه رو باز کردم….
“بگذار تنها برایت بگویم ک سرخی خون ما ب پای سیاهی حجاب خواهران مسلمان ریخته شده ریخته شده….مبادا سرخی خونمان
رنگ ببازد….”
نامه را ک بستم تصمیمم را گرفته بودم…منبع
اتوبوس ها جلوی درب اردوگاه ایستادند.
همه اسرا را سوار کردند ؛ فکر کردیم می خواهند ما را به بغداد ببرند اما تا چشم باز کردیم وسط شهر بصره میان مردم بودیم….
صدام می خواست نمایش قدرت بدهد و به عنوان پیروزی،
اسرای ایرانی را در شهر بچرخاند. صحنه خیلی عجیبی بود.
مردم کنار خیابان رقص و هلهله می کردند.
جلوی اتوبوس را می گرفتند،
درب اتوبوس را باز می کردند و بچه ها را با چوب و سنگ می زدند…
توی صورت بچه ها آب دهن می انداختند…
بعضی ها را هم پیاده می کردند و با مشت و لگد میزدند…
بغض بچه ها ترکید، آسمان چشمانشان ابری شد.
نه بخاطر کتک ها و بی احترامی ها نه، یاد اسرای کربلا افتاده بودند…منبع جوان انقلابی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ