مقدسات راکه دفاع کنی،و عشق در کف دفاع که بگذاری میشود "دفاع مقدس"
مقدسات راکه دفاع کنی،و عشق در کف دفاع که بگذاری میشود "دفاع مقدس"
تو سالهاست که به غار تنهایی ام آمده ای
و هر روز آیه های محبتت را بر دل کوچکم نازل میکنی
و فرشته ای هست که با من حرف میزندو میگوید
بخوان ترانۀ وصل را
بخوان آواز هماهنگ انسانیت را
بخوان کلماتی را که افسون مهرش با تو بماند
و بدان که لحظۀ دیدار نزدیک است
اسال از شاهد
دقت در بیت المال
بهش گفتم : توی راه که برمیگردی، یه خورده کاهو و سبزی بخر.
گفت:"من سرم خیلی شلوغه، میترسم یادم بره. روی یه تیکه کاغذ
هرچی میخوای بنویس بهم بده"همان موقع داشت جیبش راخالی میکرد.
یک دفترچه یادداشت و یک خودکار درآورد گذاشت زمین.
برداشتمشان تا چیزهایی را که میخواستم، برایش بنویسم .
یکه دفعه بهم گفت:"ننویسیها!" جا خوردم. نگاهش که کردم،
به نظرم کمی عصبانی شده بود! گفتم: مگه چی شده؟
گفت:"اون خودکاری که دستته،مال بیت الماله."
گفتم: من که نمیخوام کتاب باهاش بنویسم!
دو-سه تا کلمه بیشتر نیست.
گفت: " نه ."
***سلام آقا جان!
امیدوارم حالتان خوب باشد. آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از
ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد. اگر از احوالات این سرباز کوچکتان
خواستار باشید،خوبم؛دوستانم خیلی شلوغش میکنند. یعنی در برابر
جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند،شاهرگ و حنجره و روده و معده
من عددی نیست که بخواهد ناز کند…