رهروان

باید راهمان را از راهداران اصلی بپرسیم
رهروان

همیشه نباید دنبال این باشیم که ببینیم خدا برایمان چه کرد.
گاه باید اندیشید که ما برای خدا چه کردیم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

چهر اش واقعا نورانی شده بود

خیلی چیزها به ذهنم اومد

بهش گفتم چی تو فکرته

فورا گفت : 

۳ نظر ۱۹ آبان ۹۲ ، ۱۱:۰۰
سرباز

بزرگی می‌فرمود :

دنیا و آخرت شبیه سی دی است

آن همه محتویات همگی در یک قطعه کوچک جا شده است 

برای دیدن آن(آخرت)چشم مخصوص میخواهد 

فضایی بزرگ بعد از دیدن قطعه ای کوچک 


۱ نظر ۱۸ آبان ۹۲ ، ۲۱:۵۸
سرباز

در حرمت حرم محرم برآمدم 

اسلام به من راه دلی را داده که خود میدانم

در راه دلت حرمت این ماه بدانم 

افسوس که من بیش ندانم

حرمت نشکستم،دل به تو بستم، مولا تویی تو

۰ نظر ۱۷ آبان ۹۲ ، ۲۱:۵۷
سرباز

گناه را تا به آخر نرسد به رسمیت نمیشناسیم

ولی اصحاب حضرت چنین نبودند

۰ نظر ۱۷ آبان ۹۲ ، ۲۱:۴۶
سرباز


 

 نشسته بود روی جعبه ی مهمات عقب وانت بار ، کنار کوهی از کنسرو .
« بفرما برادر ! این هم از سهما شما ... نفر بعدی».
جلوتر رفتم. ما با هادی رفیق بودیم و بی رودربایستی .
« هادی جان! خدا خیرت بده ، آقایی کن و امروز سهم سنگر ما رو یک کمی چرب تر کن ، آخه مهمون داریم».
چیزی نگفت. سهمیه ما را جفت و جور کرد و به طرفم گرفت: بفرما برادر!
گرفتم. نایلون را که باز کردم ، فقط همان سه کنسرو همیشگی بود با یک بسته نان.
نگاهش کرم. حواسش جمع کار بود. صدایش زدم.
« هادی آقا ! خوب بود گفتم که مهمون داریم. بابا دستخوش! این که از هر روز هم کمتره. یعنی می فرمایید ما مهمونمو نو گرسته بفرستیم بره ؟!
هادی نگاهی معنی داری به من انداخت و گفت: معذرت ... جریان داره.
-تا دیروز من جزو آمار غذایی اینجا محسوب می شدم ، اما امروز دیگه من جزو ااینجا نیستم .
۱ نظر ۱۷ آبان ۹۲ ، ۱۸:۱۲
سرباز

این متن بسیارزیبا رو یکی از دوستان به رهروان دادن :

حسین عاشقی بود که عشق را هجا کرد

بر ظالم بتافت وبه مظلوم خطاب کرد

هان ایها الناس شیطان با زر و زور

حجاب بر دیدگان کرد

صبح امید را در بند وخورشید حقیقت را در چاه کرد

غافل نشنید و ابا کرد

۱ نظر ۱۵ آبان ۹۲ ، ۰۶:۰۰
سرباز