رهروان

باید راهمان را از راهداران اصلی بپرسیم
رهروان

همیشه نباید دنبال این باشیم که ببینیم خدا برایمان چه کرد.
گاه باید اندیشید که ما برای خدا چه کردیم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱۴۲ مطلب با موضوع «تصاویر» ثبت شده است


افسران - شهیدی که دوست نداشت در مدرسه نماز بخواند!!

خیلی به نماز اول وقت و ادای صحیح آن اهمیت می داد،همیشه با شنیدن صدای اذان سریع وضو می گرفت و قبل از رفتن به مدرسه نمازش را می خواند .
یک روز از او پرسیدم:مگر در مدرسه نماز جماعت برگزار نمی شود؟
گفت:می شود، اما دوست ندارم نمازم را درمدرسه بخوانم!!
با تعجب پرسیدم :چرا
گفت:مادر ! بچه های مدرسه موقع نماز با خندیدن وحرف زدن و سرو صدا کردن،نماز را سبک می شمارند و من اصلاً با این وضعیت نمی توانم نمازم را به خوبی اداکنم،برای همین ترجیح می دهم اول نمازم را بخوانم بعد به مدرسه بروم.
شهیدقدرت الله توکلی ولادت:5/8/51 شهادت:22/10/65. شلمچه عملیات کربلای5
۱ نظر ۱۵ مهر ۹۲ ، ۰۷:۲۰
سرباز
افسران - سه امری که سعادت دنیا و آخرت را در پیش دارد ...


شرح حدیثی از حضرت امام صادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی مجتبی تهرانی در ِ تاریخ 12اسفند88 (16ربیع الاول 1431) در مسجد جامع بازار تهران.
«رُوِیَ عَنِ الصّادقِ علیه السَّلام:
ثَلَاثَةٌ مَنْ تَمَسَّکَ بِهِنَّ نَالَ مِنَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ بُغْیَتَهُ مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ وَ رَضِیَ بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ أَحْسَنَ الظَّنَّ بِاللَّه.»[1]
۰ نظر ۱۴ مهر ۹۲ ، ۱۰:۰۰
سرباز



فایل خبر
توضیحات: حجاب

۱ نظر ۱۲ مهر ۹۲ ، ۰۷:۱۸
سرباز

شهید احمدرضا احدی،این ها را برای امروز مایی نوشت که اینجاییم و خیلی چیزها را نمی دانیم! مثلا یکی از نادانسته های همیشگی ما همین جنگ است... 

"چه کسی می داند جنگ چیست؟چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟کیست که بداند جنگ یعنی سوختن،یعنی آتش،یعنی گریزبه هرجا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟چه کسی است که معنی این جمله را درک کند: نبرد تن و تانک؟! اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟چگونه سر ۱۲۰ دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟آیا می توانید این مسئله را حل کنید:گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک می شود و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن راسوراخ کرده و گذر می کند،حالا معلوم نمایید، سرکجا افتاده است؟کدام گریبان پاره می شود؟کدام کودک در انزوا و خلوت خویش اشک می ریزد؟..."


هشت سال جنگ ، از نوع تحمیلی!

اولین جنگ در 200 سال اخیر که بر اثر آن هیچ قطعه ای از خاک ایران  جدا نشد...

       
کلید واژه ها: مذاکره, معاهده, جنگ, شهید

۰ نظر ۱۲ مهر ۹۲ ، ۰۷:۰۴
سرباز

روایتی زیبا از شهید 14 ساله محمد مصطفی پور است، که تقدیم رهروان می شود.

***

نمی‌دانم تا به حال به غروب خورشید خیره شده‌اید یا نه؟ حس خاصی به آدم دست می دهد. آفتاب انگار موقع رفتن، حرف‌هایی می‌زند که اهل دل آن را به خوبی درک می‌کنند.

من در رفتار شهدا خیلی دقت می‌کردم. بعضی از کارهای شان به ما می‌فهماند که دیگر ماندنی نیستند.

۰ نظر ۱۱ مهر ۹۲ ، ۰۷:۰۱
سرباز


درآوردن گلوله از ستون فقرات به کمک انبردستعزیزپور کوله‌اش را باز کرد و مقداری مایع ضدعفونی‌کننده ریخت روی گلوله و بعد انبردستش را بیرون آورد. زدم زیر خنده. قنبر که بی‌حس و بی‌رمق می‌نالید، گفت: چه شده؟ باز نکند سرنیزه‌ای، چیزی گیر آوردید.

 هوا کم‌کم داشت رو به سپیدی می‌رفت که بلند شدم و اطراف کمین، گشتی زدم. هوا دیگر روشن شده بود. خیالم راحت شد که نگهبان‌ها رفت‌و‌آمد نمی‌کنند.

فانوس را برداشتم و به طرف خط اول راه افتادم. از کمین که بیرون آمدم، قنبر دودانگه، جانشین گردان را دیدم که به طرفم می‌آمد. به من که رسید، نشست و گفت: رسول! ببین انگار عقرب پشتم را گزیده، بدجوری می‌سوزه. فانوس را گذاشتم زمین و تند لباسش را بالا زدم.

ناگهان وحشت‌زده داد زدم: خدای من! این دیگر چیست؟! قنبر سرش را برگرداند طرفم و گفت: چه شده مگر؟ گفتم: بابا عقرب کجا بود؟! تو تیر خوردی؛ تیر کلاش، شاید هم قناسه. قنبر گفت: تیر خوردم!؟ چه می‌گویی رسول، تیر کجا بود؟! خوب دقت کن؛ گمان نکنم تیر خورده باشم.

گفتم: تکان نخور. قناسه هم است لعنتی. قنبر خندید و گفت: شوخی نکن رسول! جدی ببین چی شده؟ بدجوری درد دارد. گفتم: گلولة قناسه درست خورده تو ستون فقراتت.

۳ نظر ۱۰ مهر ۹۲ ، ۱۷:۵۰
سرباز