شاعر آذری قطعه «تضمین غزل رهبر کبیر انقلاب(ره)» را سرود
يكشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۴۴ ب.ظ
منوچهر یوسفی ماکویی در سال 1329 در شهرستان ماکو متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به اتمام رساند و در سال 1353 به استخدام آموزش و پرورش درآمد.
وی در سال 1357 در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ملی ایران (دانشگاه شهید بهشتی) پذیرفته شد و پس از فراغت از تحصیل، به تدریس زبان و ادبیات فارسی در دبیرستانهای ماکو پرداخت و در سال 1382 پس از 30سال خدمت در عرصه تعلیم، تعلم، فرهنگ و ادب بازنشسته شد.
این شاعر آذری زبان از سال 1350 شروع به سرودن شعر کرده که تضمین غزل امام خمینی(ره) همزمان با ارتحال امام(ره) در سال 1368 سروده شده است.
تضمین غزل امام خمینی (ره):
تا ز معراج تو ای یار، خبردار شدم، واقف از رجعت آن محرم اسرار شدم
گویی از خواب قرون جستم و بیدار شدم «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم»
چون قدم درخط اخلاص و ره حق بزدم از کف ساقی جان، باده ی مطلق بزدم
بانگِ لا! از سر شوق تو به ناحق بزدم «فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم»
سر نباشدکه ندارد غم عشق تو سری، بگشادی تو به دیوان زمان تازه دری
غم عشق تو دوای دل هر در بدری «غم دلدار فکنده ست به جانم شرری
که به جان آمدم و شهرهی بازار شدم»
غم هجر تو فکندست مرا در تب و سوز، بی جمال تو غمین، چشمه ی عالم افروز
جرعه نوشان غمت را نبود طاقت سوز «در میخانه گشایید به رویم شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم»
تا که بر خاک در میکده مسکن کردم روی، از بهر تو بر وادی ایمن کردم
بس که خوناب دل از دیده به دامن کردم «جامهی زهد و ریا کندم و بر تن کردم
خرقهی پیر خراباتی و هشیار شدم»
هاتفم دوش که آن وعدهی دیدارم داد به تماشای رخ دوست چه خوش بارم داد
مژدهی وصل و نجات از قفس تارم داد «واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند می آلوده مددکار شدم»
من که باشم که حدیث تو مرادی بکنم وصفی از غیرت و حمیت رادی بکنم
این حوالت به دم صبح معادی بکنم «بگذارید که از بتکده یادی بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم»
۹۲/۰۴/۲۳