طلب کرده آقا مهدی
يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۳۹ ق.ظ
یکی از خادم الشهداهای فکه میگفت:
دلم بجز با اون آروم نمی شد، هروقت اسم هر شهیدی رو می آوردن اول اسم اون به ذهنم می اومد.
فکرش هم نمی کردم ولی گفتم بذار ببینم اگه واقعا شهدا نظر دارن باید تو عهد خون ها(کارت هایی که در ایام بازدید از مناطق فکه به عنوان رفاقت با شهدا پخش می شد) همون من رو انتخاب کنه.
البته اولش زیاد جدی نگرفتم ولی یه روز به دلم افتاد عهد خون بر دارم ببینم کدوم شهید میاد.
بسم الله گفتم و یه دونه برداشتم
خیلی دلهره داشتم،تا درش رو باز کردم دیدن صورت زیبای حاج" مهدی باکری" اومد.
میگفت: اشک جلو چشامو گرفت به قدری که مجبور شدم بشینم. اونقدر گریه کردم تا سیر شدم
فهمیدم که شهید،واقعا به شهود رسیده وما رو طلب کرده
شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات
« اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم »
دلم بجز با اون آروم نمی شد، هروقت اسم هر شهیدی رو می آوردن اول اسم اون به ذهنم می اومد.
فکرش هم نمی کردم ولی گفتم بذار ببینم اگه واقعا شهدا نظر دارن باید تو عهد خون ها(کارت هایی که در ایام بازدید از مناطق فکه به عنوان رفاقت با شهدا پخش می شد) همون من رو انتخاب کنه.
البته اولش زیاد جدی نگرفتم ولی یه روز به دلم افتاد عهد خون بر دارم ببینم کدوم شهید میاد.
بسم الله گفتم و یه دونه برداشتم
خیلی دلهره داشتم،تا درش رو باز کردم دیدن صورت زیبای حاج" مهدی باکری" اومد.
میگفت: اشک جلو چشامو گرفت به قدری که مجبور شدم بشینم. اونقدر گریه کردم تا سیر شدم
فهمیدم که شهید،واقعا به شهود رسیده وما رو طلب کرده
شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات
« اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم »
۹۳/۰۱/۲۴